در گذشته افرادی در جامعه وجود داشتند که به اصطلاح به آنها لات گفته میشد! آقایان لاتهایی که از کافه و ... تا دعواها و بزن و بهادریهایشان شهره عام و خاص بود.
اما در میان این آقایان لاتها نیز تقسیم بندی وجود داشت یک سری از آنها اراذل و اوباش و باجگیر های نامردی بودند که کارشان فقط اذیت و آزار بود و دسته ای دیگر که علیرغم اینکه با دین و دیانت کاری نداشتند اما نامرد هم نبودند و حداقل ارق بچه محلی شان باعث میشد نوامیس محل از اذیت و آزار دیگران در امان باشند و به خصوص مسائل ناموسی نزد ایشان بسیار بسار مهم بود.
روزی یکی از حضرات عظام در حال سخنرانی بودند و از شهادت خانم دو عالم بی بی فاطمه زهرا(س) سخن میگفتند.حال جمعیت بسیار منقلب بود و اشک امانشان نمیداد که به حق این داغ داغی التیام ناپذیر است.
سخنرانی که تمام شد حاج آقا از منبر پایین آمدند و به سیاق همیشه سمت خانه شان حرکت کردند.
ناگهان شخصی از پشت سر ایشان را صدا زد. صدایی زمخت و بلند اما لرزان که داد میزد: ((حاجی صبر کن))!
حاج آقا برگشت و نگاه کرد و دید یکی از لات های به نام محل که قد و هیکل نخراشیده ای هم داشت با چشم های گریان داشت پشت سرش می آمد و همانگونه که میگریست گفت : ((حاج آقا فقط یه سوال؟))
حاج آقا گفت : ((بفرمایید پسرم))
گفت: (( حاج آقا یعنی تو مدینه یه "لات" هم نبود؟))
برگرفته ای از سخنرانی آیت الله فاطمی نیا با دخل و تصرف
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسبها:
<-TagName->